بسم الله الرئوف الرحیم
گفت : اون دنیا روی پرونده مدیران یه مُهر می زنن که نوشته : مدیر بوده است ، با دقت بررسی شود.عادلانه بررسی شود!
اولش یه نگاهی به خودم کردم و گفتم : خب به من چه ، مگه من مدیرم ؟!
گفت : با دقت نگاه کن ببین کدوم میز بهت چسبیده ؟
یه نگاه دقیق ...
دنبال یه میز گشتم که به من چسبیده باشه ... خدایی پیدا نکردم...
گفت : شاید تو بهش چسبیدی ؟
بازم یه نگاه کردم... دیدم ای دل غافل ! من چسبیدم به میز کلاسم و منم یه جورایی مدیر کلاسم هستم و ...
یهویی دلم ریخت. نکنه خدا به فرشته هاش دستور بده که پرونده منو هم با عدلش بررسی کنن . اونوقت وای بر احوالم ....
دلم می خواست رسما از مدیریت و میز و .... استعفا بدم . اما گفت : هرکدوممون یه جورایی مدیریم و زندگیمون رو مدیریت می کنیم...مدیرخودمون ! اعمالمون ! لحظه هامون !
در مخیله من : پس با اجازه پرونده همگی با دقت بررسی می شه ...
ذهنم رو خوند . گفت : اونایی که مدیرترن یه ضربدر کنار مُهرشون می خوره . یعنی با دقت تر بررسی شود ، مدیرتر بوده است . این یعنی رده بالاها ...اونایی که میزشون بزرگتربوده ، تکیه گاه صندلیشون گرم ونرم تر و مهر و امضاءشون معتبر تر!!
کوچه پس کوچه های ذهن من : خدایا ، جون هرکی دوست داری با لطف و رحمتت بررسیمون کن نه با عدلت .
گفت : اگه بخوای ، مشمول رحمتشی ...فقط کافیه بخوای وبرای این خواستنت قدمی برداری...
با همه وجودم گفتم : آمین
غریب خلوت تنهایی در سه شنبه 86/6/13 و ساعت 11:57 عصر |
حکایت غربت()